کد مطلب:223994 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:136

حواس باطنه
آنچه را كه فكر و شعور و ذهن درك می كند مدركات گویند در این ادراكات هم قوانین متقن و ثابتی نیست هر كس بلكه هر ملت و قومی نسبت به میزان فكر و اندیشه و علم و دقت نظر خود چیزی گفته اند كه اصول مسلم ثابتی نیست فقط این حد مورد اتفاق است كه انسان با پنج حس باطن درك می كند.

1 - حس مشترك - حس مشترك قوی تری رابطه بین جسم و جان و ماده و روانست كه تمام صور ادراك می شود و مركز آن مقدم بطن اول دماغ است از ظاهر می گیرد بباطن تحویل می دهد.

2 - واهمه - واهمه قوه ایست در دل بطن اوسط دماغ كه مدرك معانی جزئی است.

3 - مخیله - این حس مدرك صور محسوسات است محل آن بطن اول دماغ است.



خیال در همه عالم برفت و ماند باز

كه جز حضور تو خوشتر ندید جائی را



4 - حافظه - قوه ایست در مقدم بطن سوم دماغ و حافظه خزانه واهمه است.

5 - مفكره - یا عاقله قوه درك معانی كلی و تجزیه و تحلیل صور محسوس و معقول است



[ صفحه 382]



و محل قوه متصرفه در مقدم بطن اوسط دماغ است كه صور را با معانی تطبیق می نماید.

قدما گمان می كردند هر یك از حواس و یا نیروهای بدنی مانند جهل و غضب و شهوت و حتی وجدان و عاطفه مستقلا دارای قدرت و نیرو و قشون و جنود مجهز هستند و باستقلال فرماندهی دارند.

این عقیده قرنها تعمیم داشت تا فیلسوف ربانی شرق ملاصدرا گفت تمام قوای بدن از نفس سرچشمه گرفته و فرماندهی مطلق با نفس است و بهر یك فرمان می دهد و عوامل خارجی تأیید یا تضعیف می نمایند.



النفس فی وحدته كل القوی

و فعلها فی فعله قد انطوی



بنابراین تمام حواس از نفس فرمان می گیرند و بواسطه آلت حس احساس می كنند و آلات حس ظاهری همان پنج حس است كه كلیه امور مادی در نشئه عالم حیات با این پنج آلات حس ظاهر احساس می شود.



مجموع حواس ظاهر ای مفخر ناس سمع و بصر است

پس مشتركه، مخیله، فكرت و وهم با حافظه دان



انسان جهان اصغر و فهرست كتاب اكبر است



ای قطره تو غافلی كه دریا

در جوی تو می رود هویدا



در برج تو ماه و آفتاب است

لیكن پس پرده ی سحاب است



برای تشبیه عالم صغیر و تطبیق بعالم كبیر چه بهتر مثالی آورم اگر كسی باغی و بوستانی تعبیه و تهیه و ایجاد نماید كه هزاران درختان متنوع و آثار گوناگون داشته باشد و در دهلیز باغ از مجموع گلها دسته گلی تهیه كند كه از هر نوع یك نمونه داشته باشد یا از درخت میوه ای بچیند و سینی میوه ای ترتیب دهد تا ساده تر از همه آن گلها و درختان و فواكه و آثار عكس بردارد و كتابی نماینده باغ و بوستان بپردازد - آن باغ بزرگ را كبیر و آن كتاب عكس را صغیر گویند.

یا آنكه كتابی بنویسد در لغت و كلیه لغات را معنی كند و از همه علوم و فنون نام ببرد فهرست آن را كتاب صغیر و خود مجلدات را كتاب كبیر خوانند در عین اقرار و اعتراف باهمیت باغبان یا مؤلف كتاب و تقدیس و تقدیر و تعظیم او كتاب صغیر و كبیر را دیده و شناخته اید.

اكنون این دایره را بجهان كبیر و جهان صغیر تطبیق و تشبیه كنید



[ صفحه 383]



در مجموعه عالم آفرینش كتاب بزرگ خالق عالمیان است و انسان كتاب كوچك و فهرست عالم وجود است.

از آنچه در عالم كبیر مفصل است در عالم صغیر مجمل و مختصر موجود است و انسان عالم صغیر و فهرست كتاب وجود عالم كبیر است.

من از مفصل این نكته مجملی گفتم

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل



انسان جامع تمام مواد و موالید و عناصر سفلی و علیا و زمین و آسمان عالم طبیعت است این جهان را در انسان كوچك و فشرده كرده و انسان را در عالم بزرگ توسعه داده و گسترده است.



جهان انسان شد و انسان جهانی

از این پاكیزه تر نبود بیانی



همان استعداد فطری و قوه مكنونه ذاتی كه در انسان نهفته است مانند الكتریسیته و جاذبه مغناطیسی باید بمالش و كشش و مكش ظهور و بروز كند نیروهای نهفته درون انسان نیز باید بمكیدن ظاهر گردد و جهش و جنبش پیدا كند تا انسان كامل گردد.



این سخن شیر است در پستان جان

تا ندوشی كی دهد شیر روان